منطق، مطالعهی استدلال درست است، به ویژه آنهایی که شامل طرح استنتاج ها میشوند. این مقاله در مورد عناصر اساسی و مشکلات منطق معاصر بحث میکند و یک دید کلی از زمینههای مختلف آن ارائه میدهد.
مشخصات مقاله
- اصل مقاله: دایره المعارف بریتانیکا (دانلود پیدیاف مقاله)(۸ صفحه)
- نویسنده اصلی: یاکو هینتیکا (دانشگاه بوستون)
- مترجم: عامر آمیخته (دانشگاه تربیت مدرس)
پیشنهاد: به عنوان مقدمه میتوانید ابتدا مقاله «منطق چیست» را ببینید.
حوزه و مفاهیم پایه
یک «استنتاج»۱ به یک قدم قاعدهمند از یک یا چند «گزاره»۲ به نام «مقدمات»۳ به یک گزارهی جدید معمولاً بنام «نتیجه»۴ گفته میشود. میگوییم یک «قاعدهی استنتاج»۵ «صدقنگهدار»۶ است اگر هنگامی که مقدمات «صادق»۷ است، نتیجه بدست آمده۸ از کاربرد آن قاعده صادق باشد. استنتاجهای مبتنی بر قواعد صدقنگهدار را «قیاسی»۹ مینامند، و مطالعه چنین استنتاجها به عنوان «منطق قیاسی»۱۰ شناخته میشود. میگوییم یک قاعده استنتاج «معتبر»۱۱ یا «قیاساً معتبر»۱۲ است، اگر ضرورتاً صدقنگهدار باشد. بدین ترتیب، در هر مورد قابل تصور که در آن مقدمات صادق است، نتیجه حاصل از قاعده استنتاج نیز صادق خواهد بود. استنتاجهای مبتنی بر قواعد استنتاج معتبر نیز معتبر نامیده میشوند.
منطق قیاسی و استقرایی
منطق در معنای خاص معادل منطق قیاسی است. با استفاده از تعریف این چنین استدلالهایی نمیتوانند هیچ اطلاعاتی که قبلاً در مقدمات نبودند را تولید کند. در یک معنای عام، منطق همچنین شامل مطالعهی استنتاجهایی که ممکن است نتایجی تولید کند که واقعاً شامل اطلاعات جدیدی است، نیز هست. این چنین استنتاجهایی «استقرایی»۱۳ یا توسیعی۱۴ نامیده میشوند. و مطالعه «صوری»۱۵ آنها به عنوان «منطق استقرایی»۱۶ شناخته میشود. مانند استنتاجهایی که شرلوک هولمز میگیرد!
مقایسهی استنتاجهای قیاسی و استقرایی را با مثالهای زیر توضیح میدهیم:
از مقدمهی «کسی به همه حسادت میکند»(۱) به طور معتبر میتوانیم استنتاج کنیم که: «هر کسی حسادت شده توسط کسانی است»(۲). هیچ موردی نمیتوان تصور کرد که با فرض صدق مقدمه، نتیجه کاذب باشد. در حالی که، هنگامی که یک پزشک قانونی از ویژگیهای خاص مجموعه استخوانهای انسان مواردی همچون سن، قد و سایر ویژگیهای تقریبی مقتول را استنتاج میکند، استنتاج استقرایی را بکار برده است. چرا که قابل قبول است که نتایج آن ممکن است اشتباه باشد.
منطق صوری
ولی همچنان در یک معنای خاص، منطق محدود به مطالعهی استنتاجهایی میشود که فقط وابسته به مفاهیم منطقی خاصی هستند. آنها توسط چیزی که «ثوابت منطقی»۱۷ نامیده میشوند، بیان میشوند. منطق در این معنا گاهی «منطق مقدماتی»۱۸ نامیده میشود. مهمترین ثوابت منطقی «سورها»۱۹، «اداتهای گزارهای»۲۰ و «اینهمانی»۲۱ هستند. سورها معادل صوری عبارتهایی مانند «وجود دارد …» و «برای هر …» هستند. آنها در عبارتهای صوری مانند (بخوانید: «به ازای لااقل یک فرد به نام x …») و (بخوانید: «به ازای هر فردی به نام y …») به کار گرفته میشوند. اداتهای گزارهای پایه ، ، و به ترتیب معادل تقریبی «نه»، «و»، «یا» و «اگر … آنگاه …» هستند. اینهمانی که با نماد نمایش داده میشود، معمولاً به صورت «… است …» یا «… اینهمان با … است» ترجمه میشود.
مثال
دو گزارهی مثال بالا به صورت زیر بیان میشوند:
(۱)
(۲)
راهی که ثوابت منطقی مختلف در یک گزاره به یکدیگر مرتبط هستند به عنوان «فرم منطقی گزاره»۲۲ شناخته میشود. فرم منطقی همچنین میتواند به عنوان نتیجه جایگزین تمام مفاهیم غیرمنطقی در یک گزاره توسط ثوابت منطقی یا نمادهای منطقی کلی شناخته شده به عنوان «متغیرها»۲۳ در نظر گرفته شود. برای مثال با جایگزینی «عبارت رابطهای»۲۴ «b a را حسادت میکند» به وسیله «» در (۱) و (۲) به ترتیب خواهیم داشت:
(۳)
(۴)
فرمولهای (۳) و (۴) صریحاً بیانگر فرم منطقی مطابق با گزارهها هستند. مطالعهی روابط بین اینچنین «فرمولهای تفسیر نشده»۲۵ را «منطق صوری»۲۶ مینامند.
لازم به ذکر است که ثوابت منطقی در فرمولهای منطقی مانند (۳) و (۴) «معنا»۲۷ی یکسانی دارند. همینطور در گزارههایی مانند (۱) و (۲) که شامل مفاهیم غیرمنطقی هستند. یک فرمول منطقی که متغیرهای آن با مفاهیم غیرمنطقی (معانی یا «ارجاعات»۲۸) جایگزین شده است، گزاره «تعبیر شده»۲۹ یا به طور ساده “تعبیر” نامیده میشود.
اعتبار استنتاج منطقی
یک راه بیان اعتبار استنتاج از (۳) به (۴) این است که بگوییم: استنتاج مطابق از گزاره شبیه (۳) به یک گزاره شبیه (۴) برای همهی تعبیرهای ممکن از (۳) و (۴) معتبر خواهد بود.
استنتاجهای منطقی معتبر ممکن است با این واقعیت که ثوابت منطقی، در ترکیب با مفاهیم غیر منطقی، گزارهای را برای «نمایش دادن»۳۰ «واقعیت»۳۱ فراهم میکنند، ساخته شوند. در واقع، این «تابع نمایشی»۳۲ ممکن است اساسیترین ویژگی آنها باشد. برای مثال گزاره G میتواند از گزاره F به طور معتبر استنتاج شود هنگامی که همه سناریو۳۳های نمایش داده شده توسط F (سناریوهایی که F در آن صادق است) همچنین سناریوهای نمایش داده شده توسط G (سناریوهایی که G در آن صادق است) نیز باشند. به این معنا (۲) میتواند از (۱) به طور معتبر استنتاج شود. زیرا همه سناریوهایی که در آن صادق است که «کسی به همه حسادت میکند» همچنین سناریوهایی هستند که در آن صادق است که «هر کسی حسادت شده توسط کسانی است».
صدق و اعتبار منطقی
میگوییم یک گزاره «منطقاً صادق»۳۴ است اگر در همهی سناریوهای ممکن یا «جهانهای ممکن»۳۵ صادق باشد. یک گزاره «متناقض»۳۶ است اگر در همهی جهانهای ممکن کاذب باشد. بنابراین راه دیگر برای بیان اعتبار استنتاج F به G این است که بگوییم «گزاره شرطی»۳۷ «اگر F، آنگاه G» منطقاً صادق است.
همه فیلسوفان این توضیحات اعتبار منطقی را قبول نمیکنند. برای بعضی از آنها صدق منطقی بطور ساده «عامترین صدقها»۳۸ در باره «جهان واقعی»۳۹ است. برای دیگران، آنها صدقهایی درباره یک بخش «غیر قابل مشاهده»۴۰ خاص از جهان واقعی هستند، که حاوی «ماهیتهای انتزاعی»۴۱ مانند فرمهای منطقی هستند.
بعضی از شاخههای منطق
علاوه بر منطق قیاسی، شاخههای دیگری از منطق وجود دارد که استنتاجهای مبتنی بر مفاهیمی نظیر «علم»۴۲ (منطق معرفت)۴۳، «باور»۴۴ (منطق اعتقاد)۴۵، «زمان»۴۶ (منطق زمان)۴۷ و «الزام اخلاقی»۴۸ (منطق تکلیف)۴۹، و غیره هستند. این میدانها گاهی به عنوان «منطق فلسفی»۵۰ یا «منطق کاربردی»۵۱ شناخته میشوند. برخی از ریاضیدانان و فیلسوفان «نظریه مجموعهها»۵۲ را که روابط عضویت در مجموعهها را مطالعه میکند را یکی دیگر از شاخههای منطق میدانند.
نمادگذاری منطقی
شیوهای که مفاهیم منطقی و تعبیر آنها در «زبانهای طبیعی»۵۳ بیان میشود، اغلب بسیار پیچیده است. به منظور دستیابی به مرور کلی صدقهای منطقی و استنتاجهای معتبر، منطقدانان «نماد»۵۴های مختلفی را طراحی کردهاند. این چنین نمادهایی هنگامی که مفاهیم غیرمنطقی تلقی شوند میتوانند به عنوان «زبانهای مصنوعی»۵۵ در نظر گرفته شوند. ازین منظر با زبانهای کامپیوتری قابل مقایسه هستند، برخی از آنها که در واقع نزدیک هستند. گزارههای (۱) تا (۴) یکی از چنین نمادگذاری را نشان میدهند.
زبانهای منطقی با زوایای مختلف متفاوت از زبانهای طبیعی هستند. بنابراین، کار ترجمه بین این دو، یک کار بیوجه نیست. دلایل این سختی مشابه با دلایلی است که چرا برنامه کامپیوتر برای تعبیر یا بیان جملات در یک زبان طبیعی سخت است.
برای مثال به این جمله توجه کنید:
(۵)
اگر پیتر صاحب یک خر است، او آن را شلاق میزند.
مسلماً شکل منطقی (۵) به صورت زیر است:
(۶)
به طوری که یعنی «x یک خر است»، یعنی «x مال y است»، یعنی «y ،x را شلاق میزند» و «p» به پیتر ارجاع داده میشود. بنابراین (۶) میتواند خوانده شود: «برای هر فرد x، اگر x یک خر باشد و پیتر صاحب x باشد؛ آنگاه پیتر x را شلاق میزند.» با این حال، زبان شناسان نظری آن را برای فرمولبندی قواعد ترجمه عمومی فوق العاده دشوار پیدا کردهاند که یک فرمول منطقی مانند (۶) از یک جمله در انگلیسی مانند (۵) بدست آید.
شکلهای معاصر نماد منطقی با شکلهای قبل از قرن ۱۹ تفاوت دارد. تا آن زمان، بیشتر استنتاجهای منطقی با استفاده از زبان طبیعی همراه با ذکر متغیرها و در بعضی موارد با مفاهیم سنتی ریاضی بیان میشد. در واقع میتوان قوانینی را برای استنتاجهای منطقی در زبانهای طبیعی تدوین کرد، اما این کار با استفاده از یک نماد رسمی، بسیار سادهتر انجام می شود. از این رو، از قرن نوزدهم، اغلب تحقیقات جدی در زمینه منطق در آنچه منطق «نمادین»۵۶ یا صوری شناخته میشود، انجام میشود. متداولترین نوع زبان منطقی رسمی توسط ریاضیدان آلمانی گوتلوب فرگه۵۷ (۱۸۴۸-۱۹۴۸) ابداع شد. و بیشتر توسط فیلسوف بریتانیایی برتراند راسل۵۸ (۱۸۷۲-۱۹۷۲) و همکار خود آلفرد نورث وایتهد۵۹ (۱۸۶۱-۱۹۶۱) و ریاضیدان آلمانی دیوید هیلبرت۶۰ (۱۸۶۲-۱۹۴۳) و همکارانش توسعه یافته است. یکی از ویژگیهای مهم این زبان این است که بین معنیهای مختلف افعال زبان طبیعی که وجود را بیان میکنند، تمایز قائل میشود، مانند کلمه انگلیسی «is». از نقطه نظر این زبان، کلماتی مانند «is» مبهم است، زیرا جملات حاوی آنها را میتوان برای بیان وجود (“There is a Santa Claus”) ، اینهمانی (“Superman is Clark Kent”)، اسناد (“Venus is a planet”) یا رده بندی (“The wolf is a vertebrate”) به کار برد. در زبان منطقی، هر یک از این معنیها به شکلی متفاوت بیان شده است. با این وجود واضح است که کلمه انگلیسی “is” واقعاً مبهم است. این ممکن است که بسته به متنی که در آن جمله حاوی “is” وجود دارد، یک معنای واحد داشته باشد که متفاوت تعبیر شود یا برای انتقال اطلاعات مختلف استفاده شود. در حقیقت، قبل از فرگه و راسل، هیچ منطقدانی تاکنون ادعا نکرده بود که افعال در زبان طبیعی مبهم هستند.
ویژگی دیگر زبانهای منطقی معاصر این است که در آن فرض شده است که ردهای از هویتها۶۱، که بعضاً “عالم سخن”۶۲ خوانده میشود، وجود دارد. اعضای این رده معمولاً “افراد”۶۳ خوانده میشوند. میگویند سورهای اصلی زبان منطقی روی افراد در عالم سخن تغییر میکنند، به این معنا که سورها برای ارجاع همه به و حداقل یکی به برای این افراد فهمیده میشوند. سورهایی را که بر روی افراد تغییر میکنند را سورهای “مرتبه اول”۶۴ میگویند. اما سورها همچنین ممکن است روی هویتهای دیگر، مانند مجموعهها، محمولها، روابط و توابع تغییر کنند. این چنین سورها “مرتبه دوم” خوانده میشوند. سورهایی که روی هویاتهای مرتبه دوم تغییر میکنند را “مرتبه سوم” میگویند. و الی آخر. میتوان زبانهای منطقی تفسیری را ساخت که در آن هیچ فرد پایهای وجود ندارد و بنابراین هیچ سور مرتبه اول وجود ندارد. به عنوان مثال، زبانهایی وجود دارد که در آن تمام هویتهای ذکر شده توابع هستند.
بسته به این که فرد بر استنتاج و شکل منطقی از یک سو یا ترجمه منطق از سوی دیگر تأکید میکند، میتوان هدف کلی منطق را مطالعه اشکال منطقی مختلف به منظور سیستماتیک کردن مطالعه الگوهای استنتاج (منطق به عنوان حساب) یا ایجاد یک زبان تعبیر جهانی برای نمایش همه اشکال منطقی (منطق به عنوان زبان) قلمداد کرد.
سیستمهای منطقی
منطق اغلب با ساختن آنچه معمولاً سیستمهای منطقی نامیده میشود مورد مطالعه قرار میگیرد. یک سیستم منطقی اساساً روشی است برای فهرست کردن مکانیکی همه صدقهای منطقی بخشی از منطق، با استفاده از قواعد بازگشتی – یعنی قواعدی که میتوانند مکرراً در خروجی خود اعمال شوند. این امر با شناسایی معیارهای کاملاً صوری «اصول موضوعه»۶۵ خاص و برخی از قواعد کاملاً صوری استنتاج که از آنها میتوان قضیهها۶۶ را از اصول موضوعه به همراه قضیههای قبلی بدست آورد انجام میشود. همه اصول موضوعه باید صدقهای منطقی باشند و قواعد استنتاج باید صدق منطقی را حفظ کنند. اگر این الزامات برآورده شوند، نتیجه میگیرد که تمام قضیههای سیستم منطقاً صادق هستند. اگر بتوان همه صدقهای مربوط به منطق مربوطه را بدین طریق بدست آورد، گفته میشود که آن سیستم به یک معنا از این عبارت مبهم “کامل”۶۷ است.
مطالعه سیستماتیک مشتقات صوری صدقهای منطقی از اصول موضوعهی یک سیستم صوری به عنوان «نظریه برهان»۶۸ شناخته میشود. این یکی از زمینههای اصلی نظریه منطقی سیستماتیک است.
همه بخشهای منطق کاملاً اصلپذیر۶۹ نیستند. برای مثال، منطق مرتبه دوم در طبیعیترین تعبیر خود اصلپذیر نیست. به همین ترتیب، «منطق دوستانه استقلال»۷۰ کاملاً اصلپذیر نیست. از این رو، مطالعه منطق را نمیتوان به اصلبندی سیستمهای منطقی مختلف محدود کرد. همچنین باید معناشناسی۷۱ آنها یا روابط بین جملات در سیستم منطقی و ساختارها۷۲ (که معمولاً به آنها “مدل”۷۳ گفته میشود) که جملات در آنها صادق است، را نیز در نظر گرفت.
با این وجود، سیستمهای منطقی که ناکامل به معنای اصلپذیر نبودن هستند، میتوانند به گونهای دیگر فرموله شده و مورد مطالعه قرار گیرند، جز اینکه به صورت مکانیکی همه صدقهای منطقی خود را فهرستبندی کنند. مفاهیم صدق و اعتبار منطقی را میتوان به صورت «نظریه مدلی»۷۴ (یعنی از لحاظ معنایی) تعریف و به طور سیستماتیک بر اساس چنین تعاریفی بدون ارجاع به هیچ سیستم منطقی یا هیچ قاعده استنتاجی مطالعه کرد. چنین مطالعاتی به «نظریه مدل»۷۵ تعلق دارند، که یکی دیگر از شاخههای اصلی منطق معاصر است.
نظریه مدل شامل یک مفهوم تمامیت۷۶ و ناتمامیت است که با اصلپذیری متفاوت است. سیستمی که به معنای اخیر ناتمام است، با این وجود میتواند کامل باشد به این معنا که همه صدقهای منطقی مربوط، نتایج نظریه مدلی معتبر سیستم هستند. این نوع کامل بودن، که به عنوان تمامیت توصیفی۷۷ شناخته میشود، گاهی اوقات (به طور گیج کنندهای) اصلپذیری نامیده میشود، علیرغم رایجترین کاربرد این اصطلاح برای اشاره به تولید مکانیکی قضیهها از اصول موضوعه و قواعد استنتاج.
قواعد استنتاج قطعی و استراتژیک
یک دلیل دیگر نیز وجود دارد که چرا تدوین سیستمهای قواعد استنتاج علم منطق را خسته نمیکند. فعالیتهای مبتنی بر قاعده و هدفمند اغلب با مفاهیم وام گرفته شده از مطالعه بازیها به بهترین شکل قابل درک است. “بازی”۷۸ منطق نیز از این قاعده مستثنی نیست. به عنوان مثال، یکی از اساسیترین ایدههای نظریه بازی تمایز بین قواعد قطعی۷۹ یک بازی و قواعد استراتژیک۸۰ آن است. قواعد تعیین کننده مشخص میکند که چه چیزی در بازی مجاز است و چه چیزی غیرقابل قبول است – برای مثال، نحوه حرکت شطرنجبازان روی یک تخته، آنچه به عنوان کیش و قلعه حساب میشود و غیره. اما آگاهی از قواعد قطعی یک بازی به منزله دانش نحوه انجام بازی نیست. برای این منظور، شما همچنین باید برخی از قواعد استراتژیک را درک کنید، که به شما میگوید چگونه بازی را خوب انجام دهید – به عنوان مثال، کدام حرکتها احتمالاً بهتر یا بدتر از گزینههای جایگزین آنها است.
در منطق، قواعد استنتاج قطعی «بازی» استنباط هستند. آنها فقط مجاز هستند. به این معنا که با توجه به مجموعه ای از پیش فرض ها ، قوانین استنباط نشان میدهد که فرد مجاز به چه نتیجهگیری است، اما نشان نمیدهد که کدام یک از نتایج مجاز را باید (یا نباید) انجام داد. بنابراین، هر مطالعه جامع منطق – در واقع، هر مطالعه مفید منطق – باید شامل بحثی در مورد اصول راهبردی استنتاج باشد. متأسفانه، تعداد کمی از کتابهای درسی به این جنبه از منطق میپردازند. اصول استراتژیک منطق نباید صرفاً “قواعد سرانگشتی”۸۱ ابتکاری باشد. در اصل، آنها را میتوان به همان سختی و قواعد قطعی فرمولبندی کرد. با این حال، در اکثر موارد غیرحادی، قواعد استراتژیک را نمیتوان به صورت مکانیکی (بازگشتی) اعمال کرد.
قواعد استدلال توسیعی
در مفهوم گستردهای از “منطق” و “استنتاج”، هرگونه حرکت منطقی از تعدادی از گزارهها به یک پیشنهاد جدید در استدلال میتواند یک استنتاج منطقی تلقی شود، اگر برای آگاهی بیشتر فرد از یک موضوع معین محاسبه شود. قواعدی که مجوز این گونه استنتاجها را میدهد لازم نیست که صدقنگهدار باشند، اما بسیاری از آنها مفید خواهند بود، به این معنا که در نهایت به اطلاعات جدید یا مفید منجر میشوند (یا احتمال دارد منجر شوند).
انواع مختلفی از استدلالهای توسیعی وجود دارد. «منطق استقرایی»۸۲ مثالهای آشنا را ارائه میدهد. بنابراین یک قاعده منطقی استقرایی ممکن است به فرد بگوید که چه فرضیاتی از تکرارهای نسبی مشاهده شده در مورد فرد مشاهده شده بعدی میتواند به دست آورد. در برخی موارد، صدق مقدمات نتیجهگیری را محتمل میکند، هرچند ضرورتاً صادق نیست. در موارد دیگر، اگرچه هیچ تضمینی مبنی بر احتمالی بودن نتیجهگیری وجود ندارد، اما اگر از این قاعده مطابق با یک استراتژی استدلال خوب استفاده شود، در دراز مدت به نتیجه گیری صادق میانجامد. به عنوان مثال، چنین قاعدهای ممکن است از پیشفرض یک سوال به پاسخ آن منجر شود، یا ممکن است به فرد این امکان را بدهد که بر اساس مقدمات مناسب “حدس آموزشی”۸۳ بزند.
فیلسوف آمریکایی چارلز سندرز پیرس (۱۸۳۹–۱۹۱۴) مفهوم “ربایش”۸۴ (استنتاج بهتبیینی) را مطرح کرد که شامل عناصر پرسش و حدس است اما پیرس اصرار داشت که نوعی استنتاج است. میتوان نشان داد که در واقع ارتباط تنگاتنگی بین راهبردهای بهینه استدلال توسیعی و راهبردهای بهینه استدلال قیاسی وجود دارد. به عنوان مثال، انتخاب بهترین سوال برای پرسیدن در یک موقعیت معین ارتباط نزدیکی با انتخاب بهترین استنتاج قیاسی برای ترسیم در آن موقعیت دارد. این ارتباط نور مهمی را بر ماهیت منطق می افکند. در نگاه اول، گنجاندن مطالعه استدلال توسیعی در نظریه منطق عجیب به نظر میرسد. به نظر میرسد چنین استدلالی بخشی از موضوع معرفت شناسی است تا منطق. در مورد قواعد قطعی، استدلال توسیعی در واقع تفاوت اساسی با استدلال قیاسی دارد. اما از آنجا که مطالعه راهبردهای استدلال توسیعی با مطالعه راهبردهای استدلال قیاسی همپوشانی دارد، دلیل خوبی وجود دارد که هر دو را در نظریه منطق به معنای وسیع گنجاند.
برخی از نظریه های منطقی که اخیراً توسعه یافتهاند را میتوان تصور کرد که سعی میشود قواعد قطعی یک سیستم منطقی از قواعد استراتژیک استنتاج توسیعی تقلید کنند. موارد ذکر شده شامل منطقهای فراسازگار۸۵، منطقهای غیریکنواخت۸۶، استدلال پیشفرض۸۷ و استدلال با محدودیت۸۸، از جمله نمونههای دیگر است. اکثر این منطقها در علوم رایانه، به ویژه در مطالعات هوش مصنوعی استفاده شده است. برای تعیین اینکه آیا آنها در نظریه منطقی عمومی یا معرفت شناسی کاربرد زیادی دارند یا خیر، به تحقیقات بیشتری نیاز است.
تمایز قواعد قاطع و استراتژیک را میتوان از منطق قیاسی به منطق به معنای وسیع گسترش داد. غالباً روشن نیست که آیا قواعد حاکم بر انواع خاصی از استنتاج به معنای وسیع باید به عنوان قواعد قطعی برای استنتاجهای مرحله به مرحله تفسیر شوند یا به عنوان قواعد استراتژیک برای توالیهای طولانیتر استنتاج. علاوه بر این، از آنجا که هم قواعد استراتژیک و هم قواعد قاطع میتوانند در اصل برای هر دو استنتاج قیاسی و توسیعی به طور صریح تدوین شوند، میتوان قواعد استراتژیک قیاس را با انواع مختلف استنتاج توسیعی مقایسه کرد.
در بخش نظرات علاوه بر اینکه میتوانید نظر خود را در مورد محتوای نوشته اعم از پیشنهاد، پرسش و انتقاد مطرح کنید، میتوانید پیشنهادات خود را برای بهبود ترجمه ارائه دهید.
- inference
- proposition
- premises
- conclusion
- inference rule
- truth-preserving
- true
- derived
- deductive
- deductive logic
- valid
- deductively valid
- inductive
- ampliative
- formal
- inductive logic
- logical constants
- elementary logic
- quantifiers
- propositional connectives
- identity
- the proposition’s logical form
- variables
- relational expression
- uniterpreted formulas
- formal logic
- meaning
- referents
- interpreted
- to represent
- reality
- representational function
- scenario
- logically true
- possible worlds
- contradictory
- conditional proposition
- most general truths
- actual world
- imperceptible
- abstract entities
- knowledge
- epistemic logic
- belief
- doxastic logic
- time
- tense logic
- moral obligation
- deontic logic
- philosophical logic
- applied logic
- set theory
- natural languages
- notation
- artifical languages
- symbolic
- Gottlob Frege
- Bertrand Russell
- Alfred North Whitehead
- David Hilbert
- entities
- universe of discourse
- individuals
- first-order
- axioms
- theorems
- complete
- proof theory
- axiomatizable
- independence-friendly first-order logic
- semantics
- structures
- model
- model-theoretically
- model theory
- completeness
- descriptive
- game
- definitory
- strategic
- rules-of-thumb
- inductive logic
- educated guess
- abduction
- paraconsistent
- paraconsistent
- default
- circumscription
Visitor Rating: 5 Stars